واضح است که حتی در شرایط کنونی اروپا نیز بعضی منافع خاص، تعصبات قدیمی را تقویت می کنند. پس از نابودی کمونیسم، اسلام جانشین دشمن پیشین شد که غرب سعی داشت از طریق آن سلطه جهانی ایدئولوژیکی اش را حفظ کند. روابط اسلامی و مسیحی در اروپا تحت تاثیر این توطئه جهانی جدید است که اسلام را تهدیدی برای هویت و امنیت اروپا می داند. حضور جامعه نسبتا بزرگ مسلمانان در اروپا که عمدتا شامل کارگران مهاجر است به تدریج به افزایش واکنش های خصمانه منجر شده این اجتماعات اغلب به عنوان تهدیدی برای انسجام اجتماعی و فرهنگی اروپا به تصویر کشیده شده اند. تحت چنین شرایطی که جنبش های سیاسی در اروپا تعمدا از تعصبات سنتی ضد اسلامی بهره برداری می کنند حفظ فضای گفتگو و همکاری بسیار دشوار است.
همانگونه که در مورد سلمان رشدی و یا حملات یک سال گذشته علیه آناماری اسشیمل کارشناس مشهور آلمانی در زمینه تمدن اسلامی که بخاطر یک عمر تلاش در جهت انتقال تصویری معتدل و معقولانه از اسلام متهم شده بود قابل مشاهده است. فضا برای نوعی جنگ فرهنگی آماده شده است. رسانه ها که به شدت تحت تاثیر گروه هایی با مقاصد خاص خود هستند، نقش بسیار منفی و بازدارنده ای را در این میان ایفا کردند. تاثیر صنعت فیلم سازی آمریکا در اروپا نیز به پرورش احساسات خصمانه علیه اسلام و جامعه مسلمانان در قاره ما اضافه شد. روابط اسلام و مسیحیت در اروپا و در تاریخ کنونی، اساسا با سرنوشت مسلمانان بوسنی و هرزگوین در ارتباط است. بی اعتمادی عمیق نسبت به جامعه مسلمانان در اروپا، بی شک یکی از دلایل بی تفاوتی جمعی اروپا در دوران وخیم پس از اضمحلال یوگسلاوی بود.
بی تفاوتی اروپا در قبال نسل کشی در بوسنی تاثیر بدی بر روابط مسلمانان و مسیحیان نه تنها در این قاره بلکه در سطح جهانی داشت. این انفعال تنها می توانست بدلیل تاریخ درگیری های گذشته مسلمانان و مسیحیان که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم باشد. از دیگر فاکتورهای روابط مسلمانان و مسیحیان در اروپا و در زمان حال قطعا درگیری اعراب و اسرائیل و جدال بر سر بیت المقدس است. تفاهم و همکاری میان مسلمانان و مسیحیان به مذاق گروه سوم یعنی یهودیان در فلسطین و حامیان آنها در اروپا و سایر نقاط دنیا خوش نمی آید.
از سوی دیگر اشغال فلسطین توسط اسرائیل برای مسیحیان و مسلمانان به یک اندازه ناخوشایند است. بنابراین مسئله بیت المقدس می تواند فرصتی باشد برای نزدیکی و اتحاد این دو مذهب. روابط اسلام و مسیحیت در اروپا امروزه با توطئه درگیری های جدیدی که حاصل تعصبات به جا مانده از قرون گذشته است، روبروست. حتی اعضای جامعه روشنفکران اروپا نیز به پرورش تفکرات ضد اسلامی مبادرت می کنند. ظاهرا اروپا در شرایط کنونی در خلاء ایدئولوژیکی حاصل از اضمحلال اتحاد شوروی، هنوز آماده دور ریختن کلیشه های قدیمی اش نیست. جبهه گیری های اولیه مسیحیت در برابر اسلام آنجا که اسلام بعنوان تفسیری گمراه کننده از مسیحیت بشمار می آمد، همچنان در اروپای سکولار تداوم دارد. تمدن اسلامی فقط از دیدگاه سیستم ارزیابی اروپایی ما دیده می شود. توسعه سیاسی اخیر مسلمانان در خاورمیانه و شمال آفریقا و احیای نهضت های اسلامی در این مناطق تهدیدی علیه منافع حیاتی اروپا تلقی می شوند. جامعه مسلمانان مهاجر در اروپا، متحدان این جنبش جدید و بنابراین تهدیدی برای هویت فرهنگی اروپا به شمار می آیند. آینده روابط میان پیروان این دو مذهب را با توجه به این پیشینه است که باید ارزیابی کرد.
در چنین شرایط حساس و پر تنشی، خط سیر ما نباید بر اساس برخورد تمدن ها باشد. آنگونه که در سخنرانی های سیاسی اخیر می بینیم این تئوری عمدتا حافظ منافع کسانی است که تلاش می کنند در امور مربوط به درگیری های خاورمیانه بخصوص مجادلات اعراب و اسرائیل، توطئه سلطه طلبانه جدیدی را در برابر اسلام توجیه کنند. هر چشم اندازی از آینده باید بر مبنای گفتگوی تمدن ها و بر اساس برابری دو طرف گفتگو باشد. عقاید اروپا مدار گذشته درباره شرق و ایده های برتری طلبانه باید منسوخ گردند. از دیدگاه ما یک گفتگوی صادقانه بر مبنای شباهت های ساختاری پیام توحید در اسلام و مسیحیت می تواند شکل گیرد. حضور جامعه مسلمان در اروپا، مسلمانان بوسنی و اجتماع مسلمانان در نقاط مختلف اروپا، نباید به عنوان یک تهدید بلکه باید به عنوان امکانی برای ساختن پل های تفاهم میان اسلام و غرب بشمار آید. اگر می خواهیم به بیگانگی های رو به افزایش بین دو مذهب و اجتماع در داخل و خارج از اروپا پایان دهیم باید واقعیت های جامعه چند فرهنگی اروپا را بپذیریم. در این زمینه باید از استفاده جنجالی از عبارت بنیادگرایی خودداری کرد. زیرا از این واژه به منظور بی اعتبار کردن اسلام و نهضت بیداری مذهب اسلامی استفاده می شود.
گسترش درگیری ها بر سر حق حاکمیت در فلسطین و بیت المقدس تاثیر قابل توجهی بر آینده روابط مسلمانان و مسیحیان در اروپا خواهد داشت. این روابط تنها در صورتی بهبود می یابد که اروپایی ها برخوردی عادلانه را در پیش گیرند نه اینکه بر علیه حقوق مسلم مسلمانان در بیت المقدس و یا در حمایت از نیروهای اشغالگر در فلسطین عمل کنند. این بی اعتمادی که از حضور استعماری اروپا در منطقه در گذشته ریشه می گیرد باید با سیاستی صحیح در راستای حقوق مسلمانان در خاورمیانه رفع شود. در ارزیابی چشم انداز آینده باید به یک تفاوت فرهنگی اساسی اشاره کرد که ممکن است مانعی جدی در راه مذاکره و فهم دو جانبه باشد: در حقیقت اروپای سکولار، بیداری مذهبی خود را و برخی معتقدند هویت مسیحی اش را نیز از دست داده در حالی که جهان اسلام در حال تجربه نوزایش و احیای این بیداری مذهبی است. این طور که به نظر می رسد هر دو اجتماع دیگری را دارای ارزش ها و تعهدات انسانی متفاوتی می بینند. این که هر دو طرف هم مسلمانان و هم مسیحیان به گروه سومی اجازه دخالت در روابطشان در اروپا را نمی دهند از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا هر گفتمانی در آینده باید مستقیم باشد نه تحت تاثیر منافع ژئوپولتیک گروه های خارجی. آینده روابط مسلمانان و مسیحیان در اروپا نباید تحت الشعاع احیاء روح و طرر تفکر جنگ های صلیبی قرار گیرد بلکه با هشیاری دو طرفه در زمینه حقایق اصول دینی و ارزش های اخلاقی که در هر دو تمدن مشترک است هدایت شود. شباهت های ساختاری در پیام الهی هر دو مذهب می تواند اساس درک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمیق تر گردد.
اسلام مسیحیت اروپا آینده نگری جامعه شناسی روابط اجتماعی سیاست فرهنگ