عوامل پیدایش و رشد دین پژوهی در مغرب زمین
English 3645 Views |عوامل بسیاری را می توان برای تبیین پیدایش و رشد دین پژوهی و پژوهش های کلامی جدید مطرح کرد، از جمله مهم ترین آن ها عبارتند از:
1- آشنایی مغرب زمین با مشرق زمین
به دلایلی که در تاریخ سیاسی گفته میشود، در قرن هجدهم و نوزدهم، اروپا به کشورگشایی همه جانبه و گسترش نفوذ استعماری خود در مشرق زمین پرداخت. بیشتر فتوحات استعماری کشورهای اروپایی مانند انگلستان، ایتالیا و فرانسه در قرن نوزدهم انجام شده است و پیشتر از آن ها نیز کشورهایی مانند هلند و پرتغال به چنین نتایجی دست یافته بودند. اگرچه کشورگشایی به ظاهر با گسترش پژوهش های دینی ارتباطی ندارد، ولی از آن جا که یکی از مهم ترین راه های تسخیر ممالک دیگر و سلطه بر آن ها و نیز تحکیم و استمرار آن، نفوذ در اندیشه های دینی و فرهنگی آن هاست، این فتوحات، پیامدها و نتایج مهمی را به دنبال داشت که نمونه هایی از آن ها از این قرار است:
الف ـ مهاجمان مغرب زمین با این فتوحات و کشورگشایی های گسترده، با ملت های شرقی و فرهنگ و آداب و رسوم و به ویژه با اندیشه های دینی آن ها آشنا شدند. این آشنایی جدای از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری کشورهای غالب و مغلوب که خود موضوع مستقلی برای پژوهش است، تا حدودی اولا، به آمیزش فرهنگی و ثانیا، به پیدایش مسایل دینی و فکری جدید انجامید.
بـ تکمیل و ادامه این فتوحات، آموزش زبان های شرقی را برای فاتحان غربی ضرورت بخشید. اینان هم برای ماندن در قلمرو فتح شده و هم برای کاستن از خطراتی که با آن رو به رو هستند و هم برای استثمار آن ها، چاره ای جز آموختن زبان و آشنایی با فرهنگ آنان نداشتند. به همین خاطر است که به منظور دست یابی به سودهای کم زحمت و دراز مدت، برنامه های گسترده ای در این زمینه تدوین کردند و حتی در دانشگاه های خود، رشتههای زبان و ادبیات و ادیان ملل تحت سلطه را دایر کردند. آشنایی با زبان بومی این ملل، یکی از مهم ترین عواملی است که به طور حتمی زمینه فهم ادیان و عقاید آنان را فراهم می ساخت.
جـ نتیجه قهری آشنایی با ادیان ملل دیگر، سنجش و مقایسه اندیشه های دینی مختلف بود که «دین پژوهی» نام گرفت و بنابراین، سنگ بنای مباحث بین الادیانی به طور طبیعی و قهری نهاده شد و به زودی به خاطر مقاصد علمی، سیاسی، اقتصادی و غیر از آن، در مجامع علمی و دانشگاهی شکل مدون و کلاسیک به خود گرفت و سرآغازی برای پژوهش های گسترده دینی شد. حتی اگر انگیزه های استعماری هم در آشنایی و سنجش و نقد ادیان وجود نداشته باشد، خود آشنایی با آنها، می توانست چنین زمینه هایی را فراهم سازد، بنابراین، دین پژوهی میتوانست به طور مستقل و جدای از اهداف استعماری نیز مطرح و ادامه یابد.
2- پیشرفت علوم
پیشرفت برخی از علوم مانند زیستشناسی، مردم شناسی، باستان شناسی، زبانشناسی، روان شناسی و مانند آن، یکی دیگر از عوامل پیدایش و گسترش دین پژوهی است.
الف: زیست شناسی
با انتشار نظریه تحول و تکامل انواع به وسیله «داروین»، موجی از نظریه پردازی درباره دین و تفاسیر آن پدید آمد و حوزه پژوهش های دینی را گسترش و ژرفای ویژه ای بخشید. با انتشار نظریه تبدل انواع داروین، دیدگاههای نقادانه ای درباره دین مطرح شد؛ زیرا او انسان را محصول تطور تاریخی زیستی می دانست و این با مبانی و منابع ثبات صور زیستی و به ویژه با ظاهر کتاب مقدس سازگار نبود و به همین خاطر دیدگاه های متفاوتی مطرح شد که هر کدام سهمی در دین پژوهی جدید و گسترش آن داشت. مطرح شدن نظریه تکامل، سبب گسترش پژوهش های دینی شد و به منظور رفع تعارض های یاد شده، تفسیرهای مختلفی از اندیشه های دینی مربوط به آفرینش انواع ارایه شد.
ب: گسترش علم مردم شناسی
نتیجه پژوهش های مربوط به علم مردم شناسی، به ویژه مطالعات «اسپنسر» (Spencer) و «تیلور» (taylor) که تقریبا بنیان نظریات نوین جامعه شناسی قرار گرفت، زمینه ساز گسترش دین پژوهی شده است. به ویژه این که این گونه تحقیقات گویا، نظریه تبدل انواع را در مورد اجتماع، فرهنگ و دین نیز تأیید میکند. تبدل و تکامل این گونه امور برای دین داران و مفسران دینی سخت تشکیک پذیر است و نیاز به تبیین دارد و برای منکران دین شواهدی مطلوب است که گسترش آن را مورد تأیید قرار می دهد.
ج: گسترش و پیشرفت علم باستان شناسی
آنچه که در حوزه مطالعات و پژوهش های باستان شناسی به دست آمده است تا اندازه ای نتایج مربوط به مطالعات مردم شناسی را تأیید میکند و در نتیجه شاهدی بر گستره نظریه تطور و تکامل علم زیست شناسی است. حاصل پژوهش های مربوط به باستان شناسی تا اندازه ای نشان میدهد که بخشی از آثار پارینه ها به دوره جان دارانگاری، بخشی به دوره شرک و چندگانه انگاری و بخشی دیگر به دوره توحید و یگانه پرستی ارتباط دارد. مطالعه پیرامون آثار به جا مانده از دورههای تاریخی زندگی بشر مانند ابزار شکار، ظرف ها، نقاشی ها، مجسمه ها، خطوط و نوشتهها، بناها، وسایل زینت و آرایش و قبور انسان ها، نشان میدهد که انسان این سه دوره متفاوت را پشت سر گذاشته است.
د ـ گسترش پژوهشهای زبانشناسی
در قرون متأخر، زبان شناسی تحول و تکامل ژرفی پیدا کرده است، به گونهای که شناسایی ساختار یک زبان و استناد آن به منبعی خاص، تنها به نقل ها و گزارش های تاریخی مستند نیست، بلکه چنین استنادی لازم نیست. به همین خاطر در مواردی که به لحاظ نقلی و تاریخی، استناد یک گزاره یا نوشته به منبع آن ممکن نیست، راه های دیگری برای مستند ساختن آن پدید آمده است. گاهی می توان یک نوشته را با توجه به ساختار آن، به منبع ویژهای مستند ساخت، چنان که با توجه به حروف ربط به کار رفته یا با توجه به کاربرد واژه ها یا افعال مورد استفاده آن، مثال های به کار رفته در متن یاد شده، ضمایر و اشارات انسانی یا غیر انسانی، بلکه با توجه به زمینه های فرهنگی، هنری و اعتقادی میتوان متنی را مورد نقد و بررسی قرار داد. بر همین اساس گفته شده بسیاری از متون مقدس به لحاظ تاریخی، قدمت ادعا شده را ندارند. نوع نگارش برخی از قسمتها یا کتاب ها نشان میدهد که به سه قرن پس از زمان ادعا شده تعلق دارد. مثلا گفته شده که انجیل یوحنا یا بخشی از آن مربوط به زمان یوحنا نیست.
هـ گسترش علم روان شناسی
پژوهش های مربوط به روان شناسی سبب نمایان شدن لایه های درونی و روان آدمی و مایه داوری های کم و بیش متفاوتی شده است که به پژوهش های دینی ارتباط مستقیم دارد. به عنوان نمونه میتوان از نظریه «فرا فکنی» یاد کرد. این نظر مورد توجه برخی از متفکران قرن نوزدهم قرار گرفت. مطرح شدن چنین نظریاتی روان شناسانه به وسیله متفکران، زمینه های بسیاری را برای دین پژوهی فراهم ساخت، اگرچه بیشتر آن ها بهره ای از درستی نداشت و دلیلی غیر از ادعاهای کلی بر آن ارایه نشد. اینگونه نظریات ممکن است به صورت جزیی آن هم با تکیه بر تجربه های متعدد قابل توجه باشد، اما کلیت آن حتی اگر تجربه های بسیاری نیز آن را تأیید کند، مورد پذیرش نیست، زیرا از تجربه، کلیت به دست نمی آید.
3- نهضت رمانتیسم
علاوه بر دو عامل یاد شده، (آشنایی با مشرق زمین و پیشرفت علوم) عامل دیگری را نیز می توان نام برد و آن نهضت «رمانتیسم» است. در اواخر قرن هجدهم میلادی، نهضتی فراگیر پدید آمد که آن را فرزند طاغی روشن گری نامیدند. این نهضت که واکنشی در برابر عقل گرایی پیش از خود بود، دارای جنبه های متعددی است:
1ـ رمانتیسم در ادبیات
این نهضت دارای ویژگی هایی است که برخی از آن ها بدین قرار است:
الف- اعتقاد به آزادی و نفی جبر انگاری انسان
این نهضت با این ویژگی در واقع در برابر جبر انگاری روشن گری برخاسته است و با مطرح ساختن آزادی انسان در پایه های آن شکاف های عمیقی ایجاد کرده است.
ب- باور به محدودیت علم و عقل و در نتیجه نیازمندی انسان به غیر از آن
در عصر عقل، باور بر این بود که علم میتواند سعادت را برای انسان به ارمغان آورد، ولی در این نهضت ناتوانی عقل از تأمین سعادت انسان مورد تأکید قرار گرفته است. به همین خاطر، احساس و تخیل از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.
ج- زنده بودن طبیعت و همراهی آن با انسان
ویژگی دیگر رمانتیسم در ادبیات این است که طبیعت را اولا، زنده میداند و به همین خاطر کانون مهر و محبت می شمارد و ثانیا، آن را همنشین و همسفر انسان می داند، نه دستگاهی بی جان و فاقد همانندی های انسانی.
د- درک جدید از خدا
بر خلاف اندیشههای گذشته که خدا را آفریننده بیرونی و جدای از دستگاه آفرینش می پنداشتند، اینک وی را روح منتشر در آفاق و انفس می یابند و گویی خدا در انسان و جهان حلول کرده است. اینگونه دیدگاه ها هم سبب مطالعات دقیق تر و گسترده تر پیرامون انسان شده است و هم پیرامون آن چه که به نوعی به تکامل و سعادت و آینده وی ارتباط دارد، مانند پژوهش های دینی به منظور شناسایی خدا و طبیعت.
2- پیتیسم یا گرایش به پاکی درونی
این حرکت نیز ضرورت مطالعات ژرف تر و در عین حال، دوری جستن از روشنگری و اصالت عقل قرن هجدهم را قدمی به پیش برده است و شاید برای نخستین بار بر اهمیت تجربه دینی به عنوان راهی مطمئن در دست یابی انسان به سعادت تأکید کرده است.
ویژگیهای این تحول نیز از این قرار است:
الف- تأکید بر اهمیت اعتلای خلوص عقیده به طور خاص و احوال قلبی به طور عام
ب- تصریح به ضرورت بازگشت به صفا، پاکی و سادگی صدر اول مسیحیت، آن هم از طریق تزکیه نفس و پیراستن آن از آلودگی های عقل محدود و غرایز کنترل ناشده، به منظور درک و دیدار روح القدس.
ج- اهمیت دادن به اختیار انسان در مسیر تکمیل نفس.
د- اولویت دادن به تجربه دینی در هدایت و رهیابی انسان.
به هر حال پیدایش تحولاتی از این دست، زمینه ساز پژوهش های دینی گسترده و عمیق بوده است.
Sources
علي رباني گلپايگاني- مقاله درآمدي بر دين پژوهي و واژه شناسي دين
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites