حاج میرزا محمدحسن شیرازی
English 24171 Views |حاج میرزا محمدحسن شیرازى، معروف به میرزاى شیرازى بزرگ، ابتدا در اصفهان تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب جواهر شرکت کرد و بعد از او به درس شیخ انصارى رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شیخ شد. بعد از شیخ انصارى مرجعیت عامه یافت. در حدود 23 سال مرجع على الاطلاق شیعه بود و هم او بود که با تحریم تنباکو، قرارداد معروف استعمارى رژیم را لغو کرد. شاگردان زیادى در حوزه درس او تربیت شدند، از قبیل آخوند ملا محمدکاظم خراسانى، سید محمدکاظم طباطبائى یزدى، حاج آقا رضا همدانى، حاج میرزا حسین سبزوارى، سیدمحمد فشارکى رضوى، میرزا محمدتقى شیرازى و غیر اینها از او اثرى کتبى باقى نمانده است، ولى احیانا برخى از آرائش مورد توجه است. در سال 1312 هـ ق درگذشت.
یکى از مصادیق بارز سیر در تاریخ، مطالعه احوال علماى دین، به ویژه اعاظم علم و عمل در اسلام است. از میان علمایى که در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجرى به منصه ظهور رسیده اند، نام مبارک میرزاى بزرگ شیرازى، مرجع بلامنازع شیعه بلکه عالم اسلام، بر تارک تاریخ مى درخشد. وى بزرگترین جنبشهاى نماز جماعت میرزاى شیرازى در صحن مطهر امام حسین (ع) (البته این عکس را به آیة الله سید اسماعیل صدر نیز نسبت داده اند) مذهبى علیه ظلم و فساد حاکم و استعمار در حال استیلا بر کشورهاى اسلامى، من جمله ایران را پایه گذاشت. نام میرزاى شیرازى و جنبش تحریم تنباکو چنان با هم عجین شده اند که با یاد کردن یکى، بى درنگ دیگرى در خاطر مى آید، اما زندگى پربار میرزا تنها در پى ریزى این نهضت خلاصه نمى شود، بلکه شخصیت فوق العاده این مرد بزرگ، در جاى جاى حیات طیبه او هویداست و ماجراى تنباکو تنها جلوه اى از برکات وجودى این مرد مقدس است.
ولادت:
روز پانزدهم جمادى الاولى سال 1230 هـ ق در شیراز متولد و نام محمدحسن بر او نهاده شد. در دوران طفولیت پدر خویش را از دست داد و دائى اش سید حسین معروف به مجدالاشراف عهده دار سرپرستى او گردید.
تحصیلات:
میرزا در زمانى که فقط چهار سال و پانزده روز از عمرش مى گذشت، شروع به تحصیل نمود. پس از دو سال از قرائت و کتابت فارسى فارغ گشت، شش سال و نیم داشت که به آموزش علوم تجربى پرداخت، در 8 سالگى مقدمات را به پایان برد و توسط دایى اش به بزرگترین خطیب شیراز معروف به میرزا ابراهیم سپرده شد تا او اهل خطابه و منبر گردد. هوش وى چنان سرشار بود که یک صفحه از کتاب ابواب الجنان قزوینى را که کتابى بس مشکل بود، دو بار مى خواند و از حفظ مى شد. پس از آن کتب متعارف فقه و اصول را خواند و در دوازده سالگى در درس شرح لمعه شرکت جست و در کنار آموختن شرح لمعه خود به تدریس آن در پانزده سالگى نیز پرداخت. پس از مدتى به توصیه استادش به دارالعلم آن زمان، اصفهان شتافت و در مدرسه صدر، حجره اى گرفت. استاد بزرگوار وى در اصفهان، شیخ محمدتقى صاحب حاشیه بر معالم بود. پس از فوت شیخ محمدتقى به محضر درس سیدمحقق، میر سیدحسن بیدآبادى حاضر شد و قبل از بیست سالگى به کسب اجازه از وى نائل آمد (اجازه در آن زمان معمولا در سه چیز بود: اجازه در امور مربوط به ولایت فقیه، اجازه نقل حدیث، اجازه در اجتهاد).
میرزا پس از ده سال تعلیم و تعلم در اصفهان، عزم سفر به عتبات عالیات نمود و در سال 1259 هـ ق وارد کربلا شد و درس آیة الله سید ابراهیم صاحب ضوابط شرکت جست، سپس عازم نجف شد. میرزا در نجف در حوزه هاى درس علما و اساتیدى چون صاحب جواهر، و صاحب انوارالفقاهة حاضر شد پس از فوت صاحب جواهر در مجالس درس شیخ بزرگوار، علامه دهر، شیخ مرتضى انصارى شرکت کرد و در نجف مقیم شد. در تعریف و مدح این مرد بزرگوار همین بس که بارها شیخ مرتضى انصارى گفته بود: من درسم را براى سه نفر مى گویم: میرزا محمدحسن، میرزا حبیب الله، آقا حسین تهرانى.
مرجعیت و زعامت دینى:
به سال 1281، شیخ مرتضى انصارى دار فانى را وداع گفت، افاضل شاگردان شیخ گرد آمدند و به گفته میرزاى آشتیانى، همگى بر مقدم بودن میرزاى شیرازى اتفاق کردند. میرزا به سبب تواضع و خاکسارى ابتدا از قبول این مهم امتناع مى نمود، ولى با استماع سخنان دیگران و حکم ایشان مبنى بر وجوب تصدى این امر از جانب استاد، میرزا قبول نمود. سال 1288 هنوز فرا نرسیده بود که به زیارت خانه خدا مشرف شد میرزا در این سفر قصد اقامت در مدینه منوره را داشت که این امر میسر نمى شود و به نجف باز مى گردد. پس از آن، مجاورت مشهد امام رضا (ع) را نیت مى کند که آن هم ممکن نمى شود تا اینکه بالاخره در شعبان 1290 به سامرا مسافرت مى کند، و این مسافرت همان هجرت او به سامرا است. با هجرت میرزا به سامرا، خانه علم و مرکز اسلامى و مرجع مردم در امور دین و دنیا شد و خداوند متعال هم با نصرت خویش و بالا بردن مقام میرزا، نام او را در سراسر کره ارض منتشر ساخت.
سیرت میرزا در دوران زعامت:
در خوش برخوردى و شیرینى گفتار، نمونه نداشت، شخص در هنگام جداشدن از میرزا در نهایت شادمانى و رضایت ایشان را ترک مى گفت، هیچ کس به سعه صدر او نبود حتى بر مستحق، یک کلمه زشت ادا نمى کرد، خطاکار را جز به احسان پاداش نمى داد و این همان خلق عظیمى است که از پیامبر عظیم الشان اسلام به ارث برده بود.
اخلاق او:
او از نظر اخلاق و رفتار و مسائل انسانى و معنوى، و در قیام به وظایف شرعیه، در غایت کمال و اوج اشتهار بود. حکایات و نوادر بسیارى از حالات روحى و معنوى او را نقل کرده اند که مجموع این حالات، او را به رتبه اى از مراتب سازندگى رسانده است که به اصطلاح علماى وقت، به او لقب مجدد و احیاگر مذهب را داده اند که در رأس هر قرن، یک فرد از میان جمع اخیار و رجال علمى مى درخشد و تجدید کننده و احیاگر اصول معارف علمى و عملى مذهب مى شود (این حدیث هر چند منبع معتبر روائى ندارد، ولى در عمل و تاریخ چنین پایگاهها و محورهاى مردمى را مى توان نشان داد).
آثار و تألیفات:
بر خلاف نظر شریف استاد مطهرى، میرزا، نوشته ها و تحریراتى در فقه و اصول داشته، ولى به دلیل اینکه خود آنها را ناچیز مى دانسته حاضر به انتشارشان در میان مردم نبوده است. با این حال بعضى از آنها مشاهده شده است. سید محمدتقى اصفهانى، یکى از شاگردان میرزا نقل مى کند که میرزا در هنگام درس اشاره داشت که این مطلب را در رساله طهارت و صلوة به طور مفصل آورده ام. هم ایشان مى گفت که حاج میرزا اسماعیل شیرازى پسرعموى میرزا، نسخه اى از رساله اجتماع الامر والنهى به خط خود میرزا در اختیار دارد. سید محمدتقى باز یادآورى مى کند که یادداشتهایى را که دیده است، در آن سؤالات میرزا و جوابهاى شیخ انصارى بوده، و نیز حاشیه اى را که بر نجاة العباد و دیگر رساله ها زده است، همگى را مشاهده کرده است تألیفات وى عبارتند از:
1- کتابى در طهارت (تا مبحث وضو).
2- رساله اى در رضاع و شیر دادن.
3- کتابى در فقه (از اول مکاسب تا آخر معاملات).
4- رساله اى در اجتماع امر و نهى.
5- خلاصه اى از افادات استاد بزرگوارش شیخ مرتضى انصارى در تمام مباحث اصول.
6- رساله اى در مشتق.
7- حاشیه اى بر نجاة العباد.
8- تعلیقه اى بر کتاب معاملات آقا وحید بهبهانى.
و اما آنچه از فتاوى و تقریرات درس آن فقیه بزرگوار گردآورى شده است:
1- صد مسأله از فتاواى میرزا، توسط شیخ فضل الله نورى.
2- مجموعه اى از فتاواى میرزا به زبان عربى.
3- مباحث درس اصول میرزا، توسط شیخ على دزدرى.
4- مباحث درس اصول، توسط سید محمد اصفهانى.
5- مباحث درس اصول و فقه، توسط ابراهیم دامغانى.
6- مباحث درس اصول، توسط شیخ حسن فرزند محمد مهدى شاه عبدالعظیمى که آن را ذخایر الاصول نامیده است.
7- تقریراتى از درس میرزا نوشته باقر حیدر.
8- ترجمه کتاب معاملات آقا وحید بهبهانى از فارسى به عربى توسط شیخ حسنعلى تهرانى (میرزا بر این کتاب تعلیقاتى دارد).
اقدامات و اصلاحات عملى میرزا:
امنیت و آسایش زمانى به زوار سامرا سایه گسترد که میرزاى شیرازى در آن دیار رحل اقامت افکند. شیعیانى که قصد زیارت آنجا را مى نمودند، به هنگام ورود و خروجشان بسیار ترسان بودند تا مبادا دچار گرفتارى شوند. زمانى که میرزا به سامرا مهاجرت کرد، سامرا اهمیت خود را دوباره بازیافت و مرکز مهمى براى تحصیل علم و محل تجمع علماى بزرگ گردید و این امر تا زمان مرگ میرزا هر روز رو به افزایش بود. میرزا اقدامات عمرانى بسیارى انجام داد، مدرسه اى براى طلاب بنا نهاد که تا هم اکنون به مدرسه میرزا شهرت دارد. مدرسه دیگرى نیز در شرق این مدرسه و کنار آن احداث کرد بر شط سامرا پلى زد تا از چاپیده شدن مردم توسط بلم داران براى عبور مردم و وسایل و چهارپایانشان جلوگیرى کند، ولى بعد از فوت میرزا، از آنجا که به منافع عده اى سودجو ضرر وارد آمده بود، پل تخریب شد و به مرور زمان از بین رفت.
از دیگر کارهاى میرزا در سامرا ساختن دو حمام، یکى مردانه و دیگرى زنانه بود. ساعتى توسط ایشان خریدارى گردید و بر بالاى باب قبله نصب شد. در حرم عسکریین (ع) تزئینات و اصلاحاتى صورت گرفت، بازار بزرگى توسط ایشان ساخته شد، حسینیه اى جهت برگزارى مراسم عزادارى امام حسین (ع) به همت ایشان بنا شد، براى بسیارى از مجاورین سامرا خانه ساخت، فقرا بسیارى از اهل تسنن را انفاق نمود و زندگى آنها را به جریان انداخت. در سال 1311 هـ ق فتنه اى میان اهالى سامرا و مجاورین برانگیخته شد که به تهدید مجاورین از جانب اهالى انجامید. آتش فتنه از سوى عده اى از جاسوسها و دسیسه چینان که خواهان جنگ میان مسلمین و ایجاد آشوب و تفرقه بین برادران شیعه و سنى بودند، برپا شد. میرزا با کفایت و تدبیر خویش آتش فتنه را خاموش ساخت و امور مردم به مجراى طبیعى خود بازگشت داد. در اجراى این مهم اجازه دخالت به هیچ کس، حتى کنسول انگلستان و والى عثمانى بغداد نداد و به آنها پیغام داد: مسأله به زودى اصلاح خواهد شد و این حادثه کوچک تر از آن است که نیاز به مداخله مأموران حکومتى باشد.
تحریم تنباکو:
یکى از نقاط عطف و مهم تاریخ معاصر ایران، تحریم تنباکو است که سند گویایى بر رهبرى روحانیت مبارز و مقاومت و همبستگى مردم متعهد این سرزمین در پاسدارى از ارزشهاى اسلامى و دفاع از استقلال و آزادگى است. نقش میرزاى بزرگ شیرازى (اعلى الله مقامه الشریف) در این حرکت بزرگ، انکارناپذیر است چنانچه امام خمینى (ره) در این باره فرمودند: آن مرحوم (میرزاى بزرگ رحمة الله علیه) که در سامره تنباکو را تحریم کرد، براى اینکه ایران را تقریبا در اسارت گرفته بودند، به واسطه قرار داد تنباکو، و ایشان یک سطر نوشتند که تنباکو حرام است، و حتى بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) هم و حرمسراى آن جائر ترتیب اثر دادند به آن فتوا، و قلیانها را شکستند و در بعضى جاها تنباکوهایى که قیمت آن هم زیاد بود، در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را، و لغو شد قرارداد، و یک چنین چیزى و آنها دیدند که یک روحانى پیرمرد، در کنج دهى از دهات عراق، یک کلمه مى نویسد و یک ملت قیام مى کند، و قراردادى که مابین شاه جائر و انگلیسیها بوده است، به هم مى زند و یک قدرت این طورى دارد او، در دوران قاجار و کمى پیش از آن محور عمده حل و فصل مشکلات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى رژیم حاکم را، سیاست موازنه منفى و مثبت (جلب رضایت دو ابرقدرت روس و انگلیس از طریق اعطاى امتیازات و منافع مختلف به آنها) تشکیل مى داده است، تا جائیکه به عنوان شیوه اى سهل الوصول براى حفظ و بقاى شاه و در برابر تکاثرطلبى استعمارگران بین المللى به کار گرفته مى شد.
در آن زمان، دو دولت روس و انگلیس نقش تعیین کننده را در دربار شاه داشتند که خود به دلیل فقدان پایگاه مردمى دربار بود. بینش سیاسى و فرهنگى مردم در سطح نازلى قرار داشت و از وسایل ارتباطى آن روزگار (مانند روزنامه ها) به نحو قابل توجهى برخوردار نبودند و غالبا در اثر تبلیغات انحرافى رژیم شاه، تصور مى کردند که دیگر شاهان جهان تابع شاه ایران هستند! مدتى پیش از انعقاد قرارداد امتیاز تنباکو عهدنامه رویتر در تاریخ جمادى الاولى 1289 هـ ق (1872 م) با بارون ژولیوس دورویتر انگلیسى که رشوه هاى کلان به شاه و صدر اعظم وى (مشیرالدوله سپهسالار) پرداخته بود، صورت گرفت. در وصف ننگین بودن این عهدنامه همین بس که به اعطاى سند مالکیت ایران معروف گشت و لرد کرزن، آن را بخشش از طرف ایران خواند. شاه و سپهسالار پس از این بخشش و با پولى که به عنوان رشوه از رویتر گرفتند در سال 1290 هـ ق از طریق روسیه به فرنگ رفتند ولى در پایتخت روسیه با اعتراض شدید دولت تزارى نسبت به این عهدنامه روبرو شدند که دنباله این سفر به اعطاى امتیازات دیگرى به روسیه منجر شد.
متن حکم:
بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون، باى نحو کان، در حکم محاربه باامام زمان صلوات الله و سلامه علیه است حرره الاقل محمد حسن الحسینى.
بلافاصله پس از صدور حکم، مأموران حکومت وظیفه یافتند به هر نحو از انتشار این حکم و آگاهى مردم نسبت به صدور آن ممانعت کنند و به طریقى که مى توانستند و ضرورت داشت عمل مى کردند. با این حال، در همان نصف روز اول که حکم به دست میرزاى آشتیانى رسید، در حدود صد هزار نسخه از حکم میرزاى شیرازى نوشته شد. مردم، حتى بى سوادها، نشر آن را وظیفه شرعى خود مى دانستند. حکم تحریم، حتى دربار شاه و اندرون حرمسراى وى را نیز در برگرفت، به نحوى که انیس الدوله، سوگلى ناصرالدین شاه دستور داد قلیانها را جمع کنند و ناصر الدین شاه هم براى آنکه مبادا به احترامش لطمه اى وارد آید، بعد از آن به هیچ یک از نوکران خود دستور نمى داد قلیان بیاورند و در تمام دربار، قلیانها را جمع کردند. کار به جایى رسید که یهود و نصارى نیز به متابعت از اسلام، دخانیه را در ظاهر ترک نمودند. از سوى دیگر، شاه و درباریان به مصداق الغریق یتشبث بکل حشیش به هر گونه نیرنگ و فریب به منظور جلوگیرى از روند پیروز تحریم دست مى زنند.
در آغاز با مساعدت وعاظ السلاطین و معممین دربار به شایعه جعلى بودن فتوى و این که توسط فردى به نام ملک التجار جعل شده است، مى پردازند و سیستم حفاظت و اختناق خود را به شدت گسترش مى دهند تا هر گونه ارتباط مردم و علما، و کسب تکلیف از میرزاى بزرگ را سلب کنند، اما این اقدامات نیز تأثیرى در روند قضایا نداشت لذا دولتیان با توسل به نیرنگى دیگر و ایجاد تفرقه، دست به دامن علماى داخل ایران مى شوند. شاه و امین السلطان به میرزاى آشتیانى روحانى تهرانى روى مى آورد و از او مى خواهند به اباحه و تجویز دخانیات حکم کند. میرزاى آشتیانى و دیگر علما، شاه و درباریان را به کلى مأیوس مى سازند و قاطعانه مى گویند که حکم میرزاى بزرگ را جز خود او کسى دیگر نمى تواند تغییر دهد، و اضافه مى کنند: این کار اصلاح برنمى دارد، باید متوقف شود این امتیازات باید برگردد و تا برنگردد میرزا آرام نمى گیرد. از طرف دیگر، سیاست ارعاب و تهدید و توسل به خشونت نیز کارآیى خود را از دست داد و مردم را هرچه بیشتر مصمم تر و مقاوم تر ساخت. بدین رو، ناصر الدین شاه، ناچار به فکر تسلیم و لغو امتیاز مى افتد، ولى مسئولان کمپانى، و على الخصوص کارگزاران سفارت انگلیس، او را از این کار برحذر مى دارند و آن را خطرى براى اصل رژیم قلمداد مى کنند.
سرانجام، شاه در حالى که فقط دو هفته از صدور حکم تحریم مى گذرد، به الغاى انحصار داخله توتون و تنباکو مى پردازد اما علما و مردم باز هم مقاومت مى کنند و خواستار لغو کامل امتیاز تنباکو مى گردند. شاه که خصوصا از مقاومت میرزاى آشتیانى بسیار عصبانى شده بود، او را تهدید مى کند. در عوض میرزا نیز تصمیم به مهاجرت مى گیرد. شاه از ترس به پا شدن طوفان، به تملق و تهدید میرزا پرداخته و وى را از هجرت باز مى دارد. در این میان، زمزمه هاى جهاد علیه دستگاه نیز بالا مى گیرد و اعلامیه هایى بدین مضمون بر در و دیوار شهر نصب مى شود: بر حسب حکم جناب حجة الاسلام، آقاى شیرازى، اگر تا 48 ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود، یوم دوشنبه آتیه، جهاد است، مردم مهیا شوید.
از سوى دیگر شدت اوضاع و تنگناهایى که براى فرنگیان پدید آمده بود، باعث شد که مسئولین کمپانى از سوى سفرا و سیاسیون اروپا در تهران، تحت فشار قرار گیرند. آرنستین، رئیس کمپانى، امین السلطان را در اتخاذ دو راه مخیر مى سازد: لغو امتیاز و پرداخت خسارت، لغو تحریم و آرام کردن مردم، شاه تصمیم دوم را برمى گزیند. شاه و دربار براى چاره جویى، مجلسى با حضور علماى بزرگ تهران و برخى از دولتیان تشکیل مى دهند. در این مجلس، از علما آقایان میرزا حسن آشتیانى، سید على اکبر تفرشى، شیخ فضل الله نورى، امام جمعه تهران، سید محمدرضا طباطبایى، سید عبدالله بهبهانى، آخوند ملا محمدتقى کاشى، و از طرف دولت: نایب السلطنه کامران میرزا، صدراعظم امین السلطان، میرزا على خان امین الدوله، مشیر الدوله، قوام الدوله و مخبر الدوله شرکت داشتند. در این جلسه، صورت امتیازنامه مطرح شد، ولى آقایان علما، به علت اینکه کلیه مفاد آن بر خلاف الناس مسلطون على اموالهم بود، از صحه گذاردن بر آن خوددارى نمودند، و حتى تهدیدات دولتیان نیز نتوانست کارى از پیش ببرد. کار به جایى رسید که آقا سید محمدرضا طباطبایى فرمود: اگر این حکم را دولت داده است، که باید به امضاى ملت باشد، و اگر شخص شاه داده است که حقى نداشته و ندارد.
وفات:
در شب چهارشنبه بیست و چهارم شعبان 1312 هـ ق، یکى دیگر از ستارگان آسمان فقاهت در خاموشى فرو رفت و تیرگى شب را دوچندان ساخت. افول این ستاره، انفجارى در دلها پدید آورد که کوچکترین نمودش جارى شدن سیلاب اشکها بود. تقدیرات خداوند تبدیل ناپذیرند و مرگ بر همگان مقدر شده است. میرزاى بزرگ نیز از این قاعده مستثنى نبود. او که 82 سال عمر گرانمایه اش را به پرتوافکنى در میان مسلمین و به خصوص شیعیان سپرى کرده بود، آن شب بعد از نماز عشا، بر اثر شدت بیمارى سل دار فانى را وداع کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. میرزا وصیت کرد که او را در نجف، در محلى که خود قبلا مشخص کرده بودند به خاک بسپارند. به همین جهت جسد شریفش را پس از غسل دادن در شط سامرا، به طرف نجف اشرف حرکت دادند. در تمام شهرهاى سر راه، مردم با گریه و زارى و نوحه خوانى و سینه زنى به پیشواز مى آمدند.
در نزدیکى بغداد، تمام اهالى بغداد (حتى غیر مسلمانان از اهل ذمه) نیز به استقبال آمدند. مشیر رجب پاشا هم ارتش سلطانى را با هیأتى آراسته به حزن و اندوه، و تفنگهایى سرنگون به استقبال فرستاد. در کربلا، جسد میرزا در حرمین امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) طواف داده شد و در نجف نیز جسد میرزا در حرم امیرالمؤمنین (ع) طواف داده شد و سپس در آخرین شب شعبان دفن میرزا به پایان رسید. از آن پس مجالس فاتحه در تمام شهرها برگزار گردید. همه بازارها در ایام فاتحه بسته بود و این عزادارى تا نزدیک یک سال در بلاد اسلامى ادامه داشت.
Sources
سایت اندیشه قم
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites