راهکارهای هم زیستی مسالمت آمیز فرهنگ ها

English 3070 Views |

زندگی مسالمت آمیز، آن هم در قالب ادیان الهی معنا و مفهوم خاصی دارد. به یک معنا می توان گفت که دین عین مسالمت است: مسالمت با خود، مسالمت با خداوند، مسالمت با طبیعت و جهان و مسالمت با دیگران. مسالمت باخود، یعنی سازش با طبیعت الهی خویش و دوری از آن چه آن را مورد مخاطره قرار می دهد. مسالمت با خداوند، یعنی تسلیم شدن مطلق در برابر اراده ی او و به جای آوردن شرایط بندگی و عبودیت و هرچه از آن ناشی می شود. مسالمت با جهان طبیعت، یعنی پی بردن به سر آن و خود را با آن سازگار کردن. مسالمت با دیگران به این معنا است که دیگران نیز چون ما از یک اصل الهی هستند و از این حیث ما بر دیگران برتری نداریم و آنچه را که برای خود نمی پسندیم، نباید درباره ی دیگران روا داریم. به همین جهت است که ادیان، انسان را به آرامش، صلح و دوستی دعوت کرده و او را از ستیزه جویی باز داشته اند. برای مثال، قرآن همه ی مؤمنان را به دخول در سلم فراخوانده است؛ صرف نظر از آن که خود معنای اسلام، وارد شدن در سلم الهی است و تحیت مسلمانان نیز همیشه سلام است، خود این لفظ (سلام) نامی از نام های خداوند بوده و بهشت مسلمانان، دارالسلام نام دارد. حضرت مسیح در اسلام مظهر تام صلح و آرامش مطلق است، چنان که خداوند متعال در قرآن کریم درباره ی حضرت مریم می فرماید: «و سلام خداوند بر او باد آن روزی که زاده شد و آن روزی که می میرد و آن روزی که زنده مبعوث می شود.» (مریم/ 15) همین معنا را بار دیگر از زبان حضرت عیسی (ع) در قرآن بیان می کند. اما اتفاقی که در جهان ما روی داده است این مسالمت و آرامش جاویدان و نیز هستی ادیان را با خطر مواجه کرده است و در این برهه از زمان لازم است که ادیان الهی به خود آیند و دست به دست یکدیگر دهند و خود را از این خطر عظیمی که هستی آنها را مورد تهدید شدید قرار می دهد، رهایی دهند وگرنه میراث پیامبران الهی، همراه با خود انسان به دست فنا و نیستی سپرده خواهد شد.
اکنون این پرسش مهم مطرح می شود که ادیان برای رسیدن به چنین غایتی چه راه هایی را باید در پیش گیرند و به تعبیری دیگر چه راهکارهایی را برای رسیدن به این مقصود باید مورد توجه قرار دهند. ما این راهکارها را به دو بخش "راهکارهای بیرونی" و "راهکارهای درونی" تقسیم می کنیم. مراد از راهکارهای درونی، راهکارهایی در ساختار خود ادیان الهی است، یعنی برای این که زندگی مسالمت آمیز بین ادیان صورت گیرد، لازم است دگرگونی هایی در درون خود ادیان به وقوع بپیوندد. مراد از راهکارهای بیرونی، روش هایی است که باید در نسبت با ادیان دیگر و نیز در مقابله با جهان کنونی مورد توجه قرار گیرد.
برای آن که صلح و سازش میان ادیان برقرار شود، لازم است چنین مسالمتی میان پیروان یک دین و به ویژه میان مذاهب و فرق همان دین صورت گیرد. یکی از آفت های بسیار بزرگی که ادیان الهی را تهدید می کند، تفرقه و تشتت میان پیروان یک دین است. این استدلال شاید درست باشد که در همه ی ادیان، پیدایش فرقه ها و ملل و نحل امری کاملا طبیعی است و هیچ دینی را، سراغ نداریم که پس از اندک زمانی دچار چنین سرنوشتی نشده و آن وحدت و خلوص نخستین خود را از دست نداده باشد. اما از سوی دیگر، این استدلال نیز درست است که این تفرقه و تشتت در شکل افراطی آن موجب زوال و انحطاط همان دین شده است. برای مثال کشمکش های عقیدتی در درون کلیسا، یکی از علل پیدایش دوره ی رنسانس و نهضت اصلاح طلبی لوتر و منشأ سکولاریزم دوره ی جدید بوده است؛ یا نزاع های کلامی و فرقه ای در فرهنگ اسلامی تا حد زیادی مایه ی رکود و انحطاط فرهنگ دینی و غفلت از وجه الهی دین و وحدت اصیل آن شده است.
مذاهب اصلی درون یک دین در بسیاری از مبانی و مبادی با یکدیگر اشتراک نظر دارند و مسلم است که در پاره ای از مواضع نیز با یکدیگر اختلاف دارند. در گذشته، جز در مواردی معدود بر وجوه افترا و اختلاف تاکید شده و موارد اشتراک مورد توجه قرار نمی گرفته است. امروز باید شیوه ای دیگر اتخاذ شود، یعنی پیروان ادیان، باید در عین احترام به مواضع یکدیگر، بر وجوه اشتراک که موجب وحدت الهی دین است، تأکید بیشتری کنند.
از راهکارهای درونی دیگر، جدی گرفتن امر دین و دینداری است. مراد از این تعبیر، برپای داشتن دین برای خداوند است. یکی از دستورهای قرآن این است «و اقیموا الدین لله؛ دین را تنها برای خداوند برپای دارید.» (شوری/ 13) مراد از برپا داشتن و اقامه ی دین، به جای آوردن حدود، اوامر و اجتناب از مناهی و به طور کلی رعایت حدود و شروط آن است. همه ی ادیان الهی سه محور اصلی دارند که هر سه محور با یکدیگر ارتباط نزدیک بلکه اتحاد دارند. این سه محور عبارتند از: 1ـ راه عمل با فضیلت 2ـ راه عشق یا محبت 3ـ راه معرفت؛ یا به تعبیری که در ادیان هندو وجود دارد، سه راه Prakriti marga, Bhakti marga, Jhana Marga به طور کلی می توان گفت که اقامه ی دین، بدون اقامه ی این سه اصل ممکن نیست.
یکی از ارکان دین، عمل صالح (فضیلت) است. سقراط، فیلسوف یونانی همواره این امر را تعلیم می داد که حقیقت فضیلت یکی بیش نیست و آنچه از آن به فضایل تعبیر می کنیم جنبه های مختلف از همان حقیقت واحد است. اتصاف به فضیلت و اجتناب از شر و رذیلت، اساس هر دین الهی است. این فضایل، تنها فضایل فردی نیست، بلکه فضایل جمعی و اجتماعی را نیز شامل می شود. فضایلی که امروز کمتر مورد تاکید قرار می گیرد. یکی از این فضایل جمعی، فضیلت عدالت است که در تفکر دینی جایگاهی خاص دارد. امروز در تفکر دینی بر مسئله ی فضیلت و به ویژه فضایل اجتماعی کمتر تاکید می شود و در نتیجه، دین نیز معنا و مفهوم اصلی خود را از دست می دهد و مسلم است که اگر ادیان عمل به فضیلت را سرمشق قرار دهند تا چه حد زندگی مسالمت آمیز میان ادیان الهی و پیروان آنان میسر می شود.
از دیگر ارکان مهم دین، عشق یا محبت الهی است که هم در انجیل و هم در قرآن مورد تأکید قرار گرفته و تأکید بر آن در قرآن اگر بیشتر از انجیل نباشد، کمتر نیست. محبت یکی از صفات الهی است و به برترین وجه در انسان، مجال ظهور یافته است و اصل و اساس دین را تشکیل می دهد. از صادق آل محمد (ص) روایت شده است، که فرمودند: «هل الدین الا الحب؟؛ آیا دین چیزی غیر از محبت است.» البته همه پیروان ادیان الهی این اصل را به عنوان یک اصل اعتقادی می پذیرند، اما در عمل، به گونه ی دیگری رفتار می کنند. تمدن جدید بشر بر هر اصلی جز اصل فضیلت و محبت قرار دارد. پیروان ادیان لازم است که اصل محبت را علاوه بر یک اصل اعتقادی، برنامه ی کار عملی زندگی و فرهنگ خویش قرار دهند. سقراط می گفت: «عمل درست به یک فضیلت، عمل به همه ی فضیلت هاست.» اگر یکی از فضیلت ها، برای مثال فضیلت ایثار یا کرامت یا عدالت سرمشق قرار گیرد، آن گاه جامعه ی بشری شکوه و عظمت دیگری خواهد داشت. اگر اصل محبت، مورد توجه قرار گیرد، امکان زندگی مسالمت آمیز بین ادیان بیشتر خواهد شد.
معرفت رکن سوم از ارکان دین است و معرفت هم بدون حقیقت ممکن نیست. پس معرفت و حقیقت، اساس دین است و به طور کلی وجود هیچ دینی بدون آنها ممکن نیست. این حقیقت در ادیان، همان خداوند است؛ این حقیقت در مسیحیت از طریق عیسی مسیح (ع) و در اسلام از طریق حضرت محمد (ص) و در هر دین دیگر از طریق پیامبر مبعوث آن دین، متجلی می شود؛ ولی در نهایت، همان حق است. این حقیقت در دین عیسی، از طریق لوگوس یا حقیقت عیسویه و در دین اسلام از طریق حقیقت محمدیه ظاهر شده است و همه در نهایت امر به حقیقت خداوند منتهی می شوند. یکی از بزرگترین عارفان مسلمان به نام ابن عربی در معروف ترین کتاب خود، فصوص الحکم با استدلال از آیات قرآنی نشان داده است که همه انبیاء و رسل الهی وجهی از یک حقیقت واحدند. پیداست که با تأکید بر اصل معرفت و اساس آن، حقیقت، ادیان به یکدیگر نزدیک تر شده، امکان زندگی مسالمت آمیز بین ادیان بیشتر می شود.
درباره راهکارهای بیرونی برای زندگی مسالمت آمیز ادیان باید گفت که بعضی از آنها مستقیما از اصولی که بیان شد، ناشی می شود؛ بعضی دیگر نیز نتیجه شرایط خاصی است که ادیان الهی در جهان کنونی با آن مواجهند و چنان که گفته شد، وجود ادیان الهی را سخت مورد تهدید قرار می دهند. ادیان الهی، در عصر ما، دشمنان واحد و مشترکی دارند و باید با همدلی و تفاهم با آنها مقابله کنند. اساس آرا و تعلیمات این مکاتب دشمن، ضد دینی و ضد الهی است. بنابراین هر دینی باید برای حفظ کیان خود خطری را که از سوی این مکاتب، متوجه آن است، سخت مورد توجه قرار دهد؛ همچنین ادیان می توانند به کمک یکدیگر پاسخی مناسب برای آنها بیابند.
یکی از موانعی که ادیان را سخت به مخاطره افکنده است، مکتب سکولاریسم است. این کلمه که از کلمه لاتینی Seculum به معنی عصر، زمان، دهر و دنیا مشتق شده است، به معنای دنیاگرایی است. در این مکتب سعی می شود که هر چیزی از جنبه ی دینی و الهی آن تهی شود. دنیای امروز به معنای حقیقی یک دنیای سکولار است، یعنی دنیایی است که همه ی مظاهر زندگی انسان، از فرهنگ و تمدن گرفته تا حکومت، تعلیم و تربیت، اخلاق و حتی دین از جنبه دینی و الهی تهی شده و به طور کامل جنبه دنیوی و مادی به خود گرفته است. برای مثال، تعلیم و تربیت امروز تنها به وجه دنیوی و مادی وجود انسان عنایت دارد؛ همین طور است سیاست و مظاهر دیگر وجود انسان.
از موانع دیگری که ادیان را تهدید می کند، اومانیسم دوره ی جدید است. اومانیسم به معنای اصالت بشر، انسان را محور هستی قرار می دهد، اما نه آن انسان الهی را که خلیفه خداوند است، بلکه آن انسان خاکی را که رابطه خود را با خداوند و مبدأ هستی از دست داده است؛ به تعبیر دیگر، آن انسان به خود وانهاده ای که اصل و اساسی در هستی ندارد و خود را اصل و اساس هستی و قائم به ذات می داند. وجود فرعونی انسان جدید که خود را در برابر خداوند قرار داده، بلکه خود را به جای خداوند نشانده است، نقطه ی مقابل تعریف ادیان از انسان به شمار می رود. ادیان باید به تعریف دیگری از انسان که با اصل الهی او سازگاری دارد، نایل آیند.
خطر دیگری که ادیان را در روزگار ما تهدید می کند، به اصطلاح، ایدئولوژی های جدید است. این ایدئولوژی ها بیشتر تفسیری از مکتب های فلسفی غرب هستند که برخلاف حوزه های فلسفی قدیم محور بحث آنها کشف و جستجوی حقیقت نیست و در نتیجه جنبه ی فردی و ذهنی صرف دارند و گاه شکل دین به خود می گیرند و مارکسیسم بهترین نمونه ی آن ها است. اما ایدئولوژی منحصر به مارکسیسم نیست و گاه گرایش های دیگر فلسفی نیز کم و بیش شکل ایدئولوژی به خود می گیرند. بدتر آنکه گاه ادیان هم، جنبه ی دینی و الهی خود را از دست داده، نقش ایدئولوژی را در جامعه ایفا می کنند (صهیونیزم). پیروان بعضی ادیان هم سعی کرده اند که خود را با این ایدئولوژی ها تطبیق دهند. لازم است که علمای ادیان، با یک دید الهی که تنها در دین شناسی اعتبار دارد، ماهیت آنها را مورد بررسی دقیق قرار دهند. ادیان الهی موضع خود را در برابر پدیده ی عظیم و فصل ممیز دوران جدید یعنی علم و فناوری مشخص نکرده اند. علم و فناوری به معنای جدید دارای این ویژگی هاست:
1ـ سکولار است.
2ـ محدود است.
3ـ بر نازل ترین مرتبه ی هستی تاکید دارد و منکر مراتب اعلای وجود است.
4ـ خطری برای انسان ایجاد کرده و خلافت الهی، بلکه وجود ارضی او را به مخاطره افکنده است.
پس ادیان با یک دید الهی باید این پروسه ی دوران جدید را مهار کنند. ادیان می توانند در زمینه های عملی با یکدیگر همکاری کنند و تعریف جدیدی را از مفاهیم ارایه دهند؛ مفاهیمی چون خانواده، تعلیم و تربیت، حکومت، اخلاق و.... انسان متدین امروز در جامعه ای زندگی می کند که این مفاهیم جنبه ی غیر دینی و سکولار دارد. ادیان می توانند در زمینه ی تحقق عدالت با یکدیگر تفاهم داشته باشند. عدالت مورد توجه و تاکید همه ی ادیان بوده و هست، اما چیزی که در دنیای امروز دیده می شود، جز ظلم و ستم نیست؛ ظلم در مقیاس فردی و اجتماعی و درونی و بیرونی. ظلم و ستم در دنیای ما یک امر عادی تلقی می شود که قتل نفس و آدم کشی در مقیاس بسیار وسیع، یک امر کاملا عادی تلقی می شود.
از دیگر پدیده هایی که در جهان امروز، ادیان را مورد تهدید جدی قرار می دهد، مسئله ی جهانی شدن است که اغلب همه ی مفاسدی را که به آن اشاره کردیم در برمی گیرد. جهانی شدن در تفکر دینی، می تواند یک معنای دینی هم تحت شرایطی داشته باشد، اما جهانی شدن به معنای جدید آن از سکولاریزم و مادیت جهان امروز نشأت می گیرد و به معنای نفی مطلق هویت و حقیقت ادیان است. جهانی شدن، حاصلی جز ویرانی بیشتر فرهنگ های اصیل و ادیان الهی ندارد. دین و فرهنگ هنگامی اصالت دارند که دارای هویتی مشخص باشند. بر پای داشتن دین، مستلزم حفظ و بقای هویت دین است، هویتی که پدیده ی جهانی شدن آن را مورد مخاطره جدی قرار می دهد. جهانی شدن یک معنای مادی صرف نیز دارد که با اصل و حقیقت ادیان منافات دارد.
از دیگر راهکارهای برقراری زندگی مسالمت آمیز بین ادیان، گفتگوی بین آنهاست. گفتگوی ادیان مستلزم این است که هر یک هویت و اصالت دین مخاطب را قبول داشته و حقانیت آن را بپذیرند. اسلام همیشه ادیان الهی را به عنوان یک دین پذیرفته و به ویژه الهی بودن ادیان یهود و مسیحیت را مورد تأکید قرار می دهد؛ اما مسیحیت در طول تاریخ، واقعیت اسلام و برخی ادیان الهی دیگر را نپذیرفته است؛ هر چند در دوران جدید آن وضعیت، تغییر یافته است. گفتگوی ادیان باید این نتیجه را داشته باشد که آنها را از اصل و هویت الهی خود آگاه کند و مایه ی تنبه، شعور، آگاهی و معرفت عمیق دینی شود. گفتگوی ادیان باید وحدت هر چه بیشتر را بین دیان الهی ایجاد نماید. بنابراین فقط با گفتگوی ادیان بقا و دوام آنها در برابر خطرات سخت و جدی که وجود آنها را تهدید می کند، تضمین می شود.

Sources

غلامرضا اعواني- مقاله راهكارهاي هم زيستي مسالمت آميز فرهنگ ها- مركز گفتگوي اديان- مجموعه مقالات خانواده و همزيستي مسالمت آميز از نظر اسلام و مسيحيت ارتدوكس

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information